?alive? or just breathing
تمام خیابانها را زیر پا گذاشتم…
هیچجا سیانور نداشت،
برگشتم !!
لای کتاب صد سال تنهایی
آخرین عکس دو نفرهمان را گذاشته بودی…
- ۰ نظر
- ۲۳ تیر ۹۶ ، ۲۳:۲۸
تمام خیابانها را زیر پا گذاشتم…
هیچجا سیانور نداشت،
برگشتم !!
لای کتاب صد سال تنهایی
آخرین عکس دو نفرهمان را گذاشته بودی…
گاه میاندیشم
خبر مرگ مرا با تو چه کس میگوید؟
آن زمان که خبر مرگ مرا
از کسی میشنوی، روی تو را
کاشکی میدیدم..
شانه بالازدنت را،
-بی قید
و تکان دادن دستت که،
- مهم نیست زیاد
و تکان دادن سر را که
-عجیب! عاقبت مرد!؟
-افسوس!
کاشکی میدیدم..
من با خود میگویم
چه کسی باور کرد
جنگل جان مرا
آتش عشق تو خاکستر کرد؟
میترسم
از همه چی
میترسم سر قولم ب تو بمونم
میترسم نتونم سر قولم بمونم
از تنها بوذن میترسم، از تنها نبودن میترسم
از اینکه هستم میترسم
از چیزی که نیستم میترسم
از چیزی که ممکنه بشه میترسم
از چیزی که ممکنه نشه میترسم
از تو میترسم از خودم میترسم
از چیزی که قرار عه بشه میترسم
از چیزی که قرار عه نشه میترسم
): ..Aklıma düşüyor yüzün gülümser gibi ayrılışın
Artık sayılı zaman değil müebbet yalnızlığım
بهترین
قسمتش این بود
که پردهها را کشیدم
و زنگ در را با پارچههای کهنه پوشاندم
تلفن را توی یخچال گذاشتم
و سه روز تمام
در تخت خواب ماندم
و بهتر از همه این بود
که کسی اصلا
دلش برایم تنگ نشد !!
هیچکس…