?how do i explain this feeling
سه شنبه, ۱۵ خرداد ۱۳۹۷، ۰۴:۴۷ ب.ظ
تابستان را دوست ندارم
به چه درد میخورد!؟
هوای گرم
روزهای طولانی..
خمودی،
بی حالی!
هوا باید سرد باشد
بزند ب مغز استخوان آدم
آنقدر که ناچار
بخزد کنج آغوش آنکه میخواهد..
نمیدونم شایدم این حال و روز ربط نداشته باشه ب اومدن ی فصل یا ب روز یا ب شب شاید ب خاطر روزایی عه که پیش روئه یا شاید روزای بدی که داشتم... اصلا کم از روزای بد بگم از روزای خوشم بگم که همه و همش به بهترین شکل ممکن خراب شدن روزایی که باید خاطره خوب میشدن ولی توش هم پر تلخیه هم شادی نشد ی بار ی روز خاصم از اولین لحظهش تا 24 ساعت بعدش خوب پیش بره و خوب تموم شه.. شاکیم.. ازینکه هیچکس حواسش نیست که چ حالیم.. بعضی موقع ها، بعضی موقعا که نه، بیشتر موقع ها سر سفره سر فیلم دیدن یا حتی همینطوری که نشستم یهو گریم میگیره میزنم زیر گریه.. خوبی این حواس نبودنا اینه که از سین جین شدن در امانم :) بمیرم برای عارفه که دم ب دیقه میاد پیشمو تا میبینه چ حالیم اشکامو پاک میکنه و انقد میشینه تا ببینه دارم لبخند میزنم.. دلم میخاد هر وقت که بغضم گرفت تنها باشم بتونم آروم شم یا حتی کاش میشد توو بغل تو بغضامو بشکنم و دور بریزم و آروم بگیرم انگار که هیییییچ بغضی نداشتم یادم بره حتی چرا گریم گرفته بوده...
ی حس بدی دارم که نمیدونم حتی اسمشو چی بذارم
- جدا از همه اینا فکر اینکه دو هفته و دو روز بیشتر نمونده نفسمو بند میاره..
اینهمه بازی آخه چرا سربازی
ولی خدا مرسی ازت <3
- ۹۷/۰۳/۱۵