so long
آنقدر فراموش کار شدهای،
که هر بار پس از دیدنت،
جا میگذاری خودت را در من…
یک قدم پیش، یک قدم به عقب،
حالِ من وقتِ دیدنت این است
حالِ سربازِ بینوایی که…
رو به هر سمت و سو کند مین است! (:)
+ امروز همش ذهنم درگیر این بود ک ایا اینهمه ک دور و بریام حواسشون ب حال من بود توام حواست بهم بود اما مث پتک ی چیزی رو سرم کوبیده میشد.. می ارزه ی حواس کوتاه تو ب اونهمه توجه اهمیت بقیه. بیفایده بود تلاشم واس قوی موندن هر سری ک دست میزدم میدیدم دستام بی حس تر از قبل میشه سالن دستمو دوستم گرفت تا اومدم دستمو بکشم لرزش دستامو دید خوبیه مریض بودنم این بود ک نفهمید چمه حال عجیبی دارم کلی حرف دارم اما حس نوشتنم نیس ولی احتیاج دارم ب نوشتن.. میخاستم یکی بود ک از حسم از دلم میگفتمو سبک میشدم ولی مهم نیس مینویسم مث همیشه هروقت دلم گرفت اما واقعا کاش یکی بود اصلا کاش خودت بودی حتی اگه مث همیشه حرفامو باور نمیکردی
امروز انقد قلبم تالاپ تولوپ میزد حس میکردم همه دارن میشنون.. دلم تنگ شده.. خیلیم…
- ۹۶/۰۹/۱۴