مبادا بروی ..
دوشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۱۲ ب.ظ
بگذار صادقانه با تو حرف بزنم .. واضح می گویم .. خوبِ من، من برای چشمهای سیاه ـَت جانم را میدهم، من دوست دارم شب ها با صدای تو خوابم ببرد .. دوست
دارم دیوانه بازی هایت را که سعی میکنی مرا بخندانی .. کسی نتوانسته چون
تو مرا بخنداند حتی جُک های دور همی با دوستان... دوست دارم تک تکِ لحظه
هایم را که با تو سپری میشود .. حرفهایمان را ... خودت را ..
حاشیه چرا!؟ من بی تو نمیتوانم بهترین ـَم.. این ماه تو را خواستم... اینبار میخواهم تهدیدت کنم ... اگر حتی بخاهی که بروی، مثل اگنس چشمانم را میبندم ب روی دنیا ُ جدول مندلیف را قورت میدهم لپ ـهایم را باد میکنم ُ نفسم را در سینه حبس ـَش میکنم ُ معکوس میشمارم ... و اگر بروی ...
حاشیه چرا!؟ من بی تو نمیتوانم بهترین ـَم.. این ماه تو را خواستم... اینبار میخواهم تهدیدت کنم ... اگر حتی بخاهی که بروی، مثل اگنس چشمانم را میبندم ب روی دنیا ُ جدول مندلیف را قورت میدهم لپ ـهایم را باد میکنم ُ نفسم را در سینه حبس ـَش میکنم ُ معکوس میشمارم ... و اگر بروی ...
(یِ تهدید عاشقانه ـس..)
وقتی اعتراف میکنم باهات آرومم
یعنی همیشه باش
از آرشیو قدیمیم- با تغییر
وقتی اعتراف میکنم باهات آرومم
یعنی همیشه باش
- ۹۴/۰۶/۳۰
بلخره موفق شدم مهاجرت کنم از بلاگفای لعنتی ^_^
فقط نمیدونم چطور اون قالب مسخره مو تغییر بدم !!!