Yoksun burda..çektin gittin
تمامی مطالبِ نوشته شده دراین وبلاگ مخاطب خاص داشته ... چرا ماضی ملموس!؟ .. مخاطب خاصِ عزیزم، 'ت'* دو نقطه را به دلِ لَت و پار من ترجیح داد و سوت زد و هزاران نُت دولا چنگ از لای لبانش به هوا پاشاند و رفت که رفت که رفت...! همان دلی را میگویم که توی طبَق همهاش را ریخته بودم به پای فقط صداش و دست هاش!... همان دلی که... بگذریم... همان گلویی را می گویم که تا اخم می کرد انگار گریپ فورت در آن گیر کرده بود... ! و من هی گفتم برگرد پشتِ سرت را نگاه کن، ولی برنگشت، نگاه نکرد! ... و من زیر بارانِ نُت های دولاچنگ برگشتم سر خانهی اول! مخاطب خاصم دوستم داشت، بی هوا بغلم میکردُ میبوسید و هیچ دختری را ب دل لت و پار من ترجیح نمیداد، خنده هایم را لای مخمل می پیچید و میگذاشت کنار آینه شمدان روی طاقچه، و دست هایش بوی پونه و نعنا میداد، نه آویشن! اصلا دوتایی پونه و نعنا میکاشتیم تووی گلدان های لب پنجره! و دوتایی سر میز شمع روشن میکردیم، لای ملافه های سفید در هم تمام میشدیم.. و دوستم داشت! اصلا همه اینها به کنار، فقط دوستم داشت، همین !
پ.ن2: ت: تنهایی ../.
ba taqyir
M.Latifi
- ۹۴/۰۶/۲۰