اما..
میان تمام نداشتنها دوستت دارم
شانس دیدنت را هر روز ندارم
ولی دوستت دارم
وقتی دلم هوایت را میکند حق شنیدن صدایت را ندارم
ولی دوستت دارم
وقتهایی که روحم درد دارد و میشکند شانههایت را برای گریستن کم دارم
ولی دوستت دارم
وقت دلتنگیهایم، آغوشت را برای آرام شدن ندارم...
ولی دوستت دارم
آری همه وجودمی ولی هیچ جای زندگیم ندارمت و میان تمام
نداشتنها باز هم با تمام وجود دوستت دارم...
دلم تنگ شده برایت...
اما نمیشود برایت از این همه دلتنگی بگویم...
دلتنگی را با این نوشته برایت نشانت میدهم
جایی میگذارم که شاید یک روز از آنجا گذرکنی و بخوانی
و کاش بدانی مخاطب من، تو بودهای
تویی که اگر اجازه داشتم نشانت میدادم به همه
و میگفتم
اورا نگاه کنید
تمام دنیای من است... :)
آننون
- ۱ نظر
- ۳۱ شهریور ۹۶ ، ۲۳:۵۹