آرزو کنمت
برآورده شدن بلدی!؟
مثه آخرین روز شهریور عه
همه ترسم اینه بره بگذره
مبلها را چیدم
پردهها را کنار پنجره
قابها را به دیوار آویختم
بعد
دو فنجان چای ریختم
و فکر کردم به 365 روزِ دیگر
که میتوانم
با چیدمانی دیگر
دوستت بدارم…
L.Kordbache